سلام قولا من رب رحیم

این وعده خداست بر بهشتیان: سلامی از جانب پروردگار مهربان

سلام قولا من رب رحیم

این وعده خداست بر بهشتیان: سلامی از جانب پروردگار مهربان

گپ!

بسم الله الرحمن الرحیم


گپ!


او: سلام

من:سلام

او: می بخشید؛ یه چیزی برام سواله؟!

من: بفرمائید!

او: شما به «قسمت» اعتقاد دارین؟!

من:اوم.....بله! یه چیزایی هست که انگار آش کشک خالته! بخوری پاته! نخوری پاته!

او: اما من جدی گفتم!

من: و ایضا من!!

----------------------------------------


من: سلام

او: سلام

من: اون روز حرفتون رو نزدین؟!

او: گفتم که!

من: طفره میرید! اون روز هم طفره  رفتین!

او: بنظرتون این قسمت اسمشه که یه عمر مجبور باشی با یکی زندگی کنی؟! ینی خدا خواسته دونفری که بهم نمیان؛ به زور با هم زندگی کنن؟!

من: نه! هر کی ازاده که با هر کی خواست یه عمر زیر یه سقف زندگی کنه!

او: پس چرا وقتی به مامانم میگم که دوستش ندارم بهم میگن این قسمت تو بوده!

من: ببخشیدا! موضوع خانوادگیه! منم زیاد وارد نیسم!

او: ببخشید! یعنی خدا خواسته که به حسرت به زندگی این و اون نگا کنم!

من: گفتم که! موضوع خانوادگیه! منم وارد نیسم!

----------------------------------


او: سلام

من: سلام

او : اون روز شما طفره رفتین نه من!

من: والا چی بگم؟!

او: یعنی شمام میگین با یه آدم که احساست رو درک نمیکینه و اصن احساسی بهش نداری  باید یه عمر زندگی کنم چون قسمتم این بوده!

من: ببخشید! چند ساله که ازدواج کردین؟!

او: نه! یه چیزی این وسط هس که به هم نمیخوره!! نه میشه بر گشتو گذشته رو اصلاحش کرد! همون موقع رو میگم که وقتی دیدمش اصلن به دلم ننشست! اما همه بهبهو چهچه کردن! من گریه کردم! اما دست برنداشتن! هی تعریفشو کردن تا مثلن دلمو گرم کنن!

من: جواب سوال منو ندادین؟

او:  از اون طرفم نمیشه طلاق گرفتو و راهت رو جدا کنی! جواب همه رو چی بدم؟ بگم بعد از دو تا بچه حالا فیل ام یاد هندستون کرده و می خوام عاشق بشم! می خوام بپسندم!  می خوام که بخوام و بعد بگم بله!

من: آهای !.... با کی دارین حرف میزنین؟! با خودتون یا با من؟! جواب سوالمو ندادین؟! چند ساله که ازدواج کردین؟!

او: ببخشید! بازم ازتون می پرسم آیا شما به «قسمت» اعتقاد دارین؟!

-----------------------------------------------------------------------


من: سلام!

من: یه وقتا یه چیزایی هست که خیلی تلخه! ولی دیگه نمیشه تغییرش داد!

من: نمی دونم! شاید فکر کنین که آسونه که راحت برا بقیه حرف بزنن ولی برا خودشون نه!

من: افلاین حرف زدن اصلا حال نمیده! اینجوری انگار با دیوار حرف میزنی!!

من:صبور باش! گاهی انگار ناف یکی رو با بدبختی بریدن! منم مثل شما اسمش رو گذاشتم قسمت!

من: نمی دونم! انگار گاهی وقتا بعضی از اشتباهات ما یا اطرافیان رو فقط با این کلمه میشه توجیه کرد!

من: باور کنین براتون خیلی غصه خوردم!

من:صبور باش! میدونم سخته! به خدا توکل کن! مطمئنم که یه جوری خودش برات جبران میکنه!

من: خدا نگهدار!


نظرات 5 + ارسال نظر
زهرا یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:38 ب.ظ

سلام
من اگه جاتون بودم بهش میگفتم که این یه امتحان سخت از طرف خداست .تا ببینه حالا با 2 تا بچه و بعد از این همه سال زندگی مشترک و تحمل سختی های مختلف چطوری میخوای تصمیم بگیری و بین زندگی 2 تا بچه و راحتی خودت کدوم رو انتخاب کنی !
بهش بگید الانم برای انتخاب دیر نیست .همیشه راه های مختلف وجود داره .مهم اینه که توی زندگیت چطوری انتخاب کنی .

سلام
بعضی وقتا یه چیزایی را نمیشه درستش کرد آبجی!
یعنی دیره! نمیشه! نشدنیه!
فقط باید بهش تن داد!

فرهادسیمین یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:01 ب.ظ http://deldaar.ir

سلام
قسمت شیرینه فقط باید درست نگاش کرد

سلام
شما درست میگی!
امادر عمل سخته!
آدما سخت نگاهشون رو عوض میکنن!

پلاک سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:38 ب.ظ http://sarayeomidam.blogfa.com/

سلام
نمی تونم بگم اگه جاش بودم چیکار می کردم!!
اما فک که می کنم
بنظر من می تونست موقعی که هنوز دیر نشده بود به خونوادش بگه با جدیت تمام بگه "نـــــــــــه"
من حس می کنم خودشم دو دل بوده
ینی دو دل شده! با به به و چهچه کردن بقیه
روی خواستش سفت و سخت نبود
نمی دونم
در هر صورت خدا کمکش کنه!

سلام
بله قضاوت مشکله

پلاک سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:44 ب.ظ http://sarayeomidam.blogfa.com/

وایییییی
دو تا بچه ؟!؟!؟!؟!
نباید میذاشت بچه دار بشه
آخه چرا
حالا شده
این بچه ها نعمت خدان
باید بخاطر این بچه هام که شده سعی کنه همسرشو دوس داشته باشه
وگرنه بچه ها هم محبت به همسر رو یاد نمیگیرن
بچه ها آینه ی پدر و مادرن...
وای ..
واقعا نمی شه تغییرش داد
بنظرم وقتی خدا به آدم اختیار داده قسمتی در کار نیست
خدا سرنوشت ما رو رقم نمی زنه فقط ازینکه ما چجور سرنوشتمون رو رقم می زنیم مطلعه برا همین ما فکر می کنیم خدا برامون رقم زده
خدا هیچ خصومتی با کسی نداره

کاش اون موقع با جسارت انتخابشو می گفت که حالا روحش حقارت نکشه...

خیلی حرف زدم!

پلاک چهارشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:39 ب.ظ http://sarayeomidam.blogfa.com/

اگه دوست نداشتی می تونستی تایید نکنی!
بخاطر دعوای من که نبوده؟!؟!

[:S017:
]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد