-
چرا عذاب قوم مغول بر ما ایرانیها نازل شد؟!
سهشنبه 7 تیرماه سال 1390 07:28
عباس اقبال آشتیانی در کتاب تاریخ مغول داستان جالبی را به قول یکی از ایرانیهایی که دارای مقام نزد مغولان بود؛ نقل می کند. آن ایرانی می گوید: یکبار دیدم که دو جوان مغول را دسته بسته به پیش اُقلان(بزرگ مغولان) آوردند. اقلان از کسی که آن دو جوان را آورده بود پرسید:«گناه این دو جوان چیست؟» آن فرد گفت:« من دیشب گشت می زدم...
-
دونفری که سعی کردند امیر المومنین را بفریبند!
دوشنبه 6 تیرماه سال 1390 07:39
یکی می گفت: قرار بود برای ساخت یک مکان فرهنگی که زیر نظر غیر مستقیم دولت بود؛ مناقصه ای صورت بگیرد. برگه های مناقصه را برای شرکت های مختلفی بردم تا اعلام قیمت کنند. یکی از شرکتها وقتی برگه ها را تحویل می داد؛ گفت: فلانی! ما قیمت ها را بالاتر زدیم اما نیتمان خیر است!! ما پول اضافه تری که می گیریم را بعدا به خودتان...
-
حقیقت سحر و کهانت چیست+حدیث+داستان جالب
یکشنبه 5 تیرماه سال 1390 07:11
علامه طباطبایی رحمه الله علیه در تفسیر آیه 102 سوره بقره و در بحثی فلسفی؛ کارهای خارق العاده را به چند بخش تقسیم می کند: *کارهای خارق العاده که در اثر تمرین و ممارست بدست می آیند مثل بند بازی(راه رفتن روی طناب) *کارهای خارق العاده که علت طبیعی دارند ولی عموم مردم آنرا نمی دانند مانند کسی که خود را داخل آتش می اندازد...
-
اگه توی اینترنت؛ آب دهن بهت انداختن! چه میکنی؟!!
شنبه 4 تیرماه سال 1390 07:19
گفت: از اینترنت بدم اومده! گفتم: چرا؟! گفت: توهین و تمسخر و بی ادبی توش زیاده! همین چند روز پیش در جایی از وب؛ از مسئله اختلاط غیر شرعی زن و مرد در مترو انتقاد کردم ؛ دیدم چند نفری توی نظرات نوشتن که: *«همه مشکلاتت همینه؟! خوش بحالت....!» *«وای وای وای بدادش برسین که اسلام رفت!!» *«شما چشماتو ببند؛ وکیل ملت هم نباش!!»...
-
یکی از مظلومیتهای بزرگ آقا امیر المومنین(علیه السلام)
پنجشنبه 2 تیرماه سال 1390 07:04
یکی از موارد اختلاف بین شیعه و سنی پیرامون منزلت صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است! اهل سنت معتقدند که تمامی اصحاب پیامبر بدون استثناء دارای منزلت والایی هستند به گونه ای که بعد از صلوات بر پیامبر و آل او ؛ صحابه را نیز بطور عام ذکر می کنند! ولی شیعیان معتقدند که آن دسته از صحابه که منش و روش رسول خدا را تبعیت...
-
کلاه برداری؛ آخرین ورژن!! (فیلمنامه خیلی معنا گرا!)
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1390 06:59
جمله زیر در تیتراژ شروع نوشته می شود: «این فیلم بر اساس دو رویداد واقعی ساخته شده است!» اپیزود اول: تویی که اول نمی شناختمت! روز- صد درصد خارجی!- میدان انقلاب جوانی خسته در گوشه میدان نشسته!(احتمالا طفلک بدنبال یک کتاب بوده و آن را پیدا نکرده!) مردی حزب اللهی نما! به او نزدیک می شود. مرد حزب اللهی نما!(خیلی آرام):...
-
دو نعمت جالب خدا که مطمئنا به آن فکر نکردید!
سهشنبه 31 خردادماه سال 1390 06:59
مفضل یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام است که در چند مجلس؛ خدمت ایشان رسید و امام برای او از ظرائف آفرینش سخن گفت! این سخنان در کتابی به نام توحید مفضل ذکر شده است! دو نعمت از خداوند که تا کنون به آن فکر نکردیم را از این کتاب ذکر می کنیم: سوال: نعمت حافظه بالاتر است یا نعمت فراموشی؟!! امام صادق علیه السلام ابتدا به...
-
آن روز که دست خدا؛ دستم را گرفت و محکم فشرد!!
دوشنبه 30 خردادماه سال 1390 07:12
آن روز بعد از ظهر که به اتفاق دوستان به دیدن «زن اوسا» که از آشنایان بود می رفتیم؛ هرگز فکر نمی کردم که «علی کچل!!!» را ببینم! چون اولین باری بود که به آسایشگاه سالمندان و بیماران روانی..... می رفتم؛ ذهنیتی از آدمهای آنجا نداشتم!(سابقه ذهنی من بیشتر متوجه بیمارستان امین آباد شهر ری- تهران بودکه برای ملاقات با بیماری...
-
بله! «تحریک جنسی» قطعا در ارتکاب هر جنایتی موثراست!
یکشنبه 29 خردادماه سال 1390 07:19
حتما حادثه تلخ تجاوز گروهی؛ به نوامیس مردم در باغات اطراف خمینی شهر اصفهان را مطلعید! این واقعه دردناک؛ عواطف عمومی در کل کشور را جریحه دار کرد و نقد و نظرهای مختلفی را پیرامون آن بر انگیخت! در اظهار نظرهای اولیه از ارگانهای ذی ربط؛ اثر مخرب ماهواره و تحریک جنسی متهمان توسط قربانیان به عنوان زمینه های ارتکاب جرم بیان...
-
مرد حمالی که بوعلی سینا را شرمنده کرد!
شنبه 28 خردادماه سال 1390 07:27
متاسفانه دغدغه «انتخاب شغل» به دغدغه «یافتن شغل» تبدیل شده است! و هر فرد از روی اجبار از یک آگهی روزنامه یا با یک آشنا؛ شغلی را پیدا می کند و انتخاب؛ معنای خود را ازدست داده است! شخصا وقتی دوستی یا دانشجویی از من بپرسد؛ به او توصیه می کنم به اولین فرصت شغلی پیدا شده؛ پاسخ مثبت دهد! تا بتواند تجربه کار کسب کند ودر عین...
-
بیایید در ماه رجب؛ خدا را شاد کنیم!
چهارشنبه 25 خردادماه سال 1390 07:10
خدایا مرا ببخش! که بدروغ گفتم«ارجوه لکل خیر» یعنی امیدم؛ فقط به خیر توست اما بر در خانه بندگانت؛ حاجت و خواهش می برم که اگر کاری انجام دهند؛ منت گذارند و اگر سرم به سنگ خورد؛ شرمساری برایم می ماند! خدایا در ماهت رجب؛ ما را ببخش! ------------------ خدایا مرا ببخش! که گفتم«آمن سخطه عند کل شر» یعنی در هر بدی که ازمن سر...
-
فیروزه ای 7: وصف معشوق!!
چهارشنبه 25 خردادماه سال 1390 07:07
همیشه خط و خال ؛ وصف معشوق نیست! وصفش چون ماه و خورشید خیالی ست! یا اگر چون سرو معشوق می خرامد؛ اعتباری ست! *** معشوق را؛ در انتهای حضور پنج باره _سلام_ باید یادش کرد! در شادی وغم یا هر لحظه ناب باید وصفش کرد! با: صلوات بر او و خاندان او! ----------------------- اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
-
عکسهایی که حتما ببینید؛ تا غصه تان شود!!!
سهشنبه 24 خردادماه سال 1390 07:14
عکس بالا یکی از عکسهایی ست که خبرگزاری مهر منتشر کرده و می توانید بقیه عکسها را هم ببینید! عکسها ؛ تلاش قابل تقدیر دولت ژاپن را در بازسازی مناطق زلزله زده نشان می دهد! بیاییم باهم صادق باشیم!! یک شهر در ایران را در نظر بگیرید!(انتخاب با شماست!) یک مقطع تاریخی بعد از انقلاب را در نظر بگیرید!( دفاع مقدس- سازندگی-...
-
نهی از منکر؛ نه اینجوری و نه اونجوری
دوشنبه 23 خردادماه سال 1390 07:18
خانم مدیر عصبانی وارد کلاس شد وگفت: خجالت نمی کشید! اومدید به دبیرستان اما اینه وضع حجابتون! مگه نمی دونید ما توی یه جامعه اسلامی زندگی می کنیم؟! ببین روسریت کجای سرته دختر!! ----- توی بازارچه؛ یکی از بچه های همون دبیرستان که صحبتشو کردیم؛ دهنش از تعجب باز مونده بود! با خودش می گفت: یعنی این خانم مدیره و اینم دختر...
-
به یک منشی با روابط عمومی خیلی بالا نیازمندیم!!
یکشنبه 22 خردادماه سال 1390 07:17
++ خب بفرمایید مشکلتونو؟! == چند ماهیه که توی فشار شدیدی توی محل کارم قرار دارم! حتی یه لحظه هم جرات نمی کنم با رئیس شرکت تنها باشم! خیلی اذیت میشم! ++ چطور شد رفتین سر کار؟ ==هم توی خونه حوصله ام سر می رفت! هم گفتم یه پولی بگیرم تا کمک خرجی برام باشه! البته خدائیش شوهرم راضی نبود من برم سر کار! ++خُب! == هیچی دیگه!...
-
تا حالا عاشق شدید؟!
شنبه 21 خردادماه سال 1390 07:16
خیلی بی مقدمه پرسید: تا حالا عاشق شدی؟! خیلی جدی گفتم: فالینگ این لاو !!(عاشق شدن) یس! اِ لات اِ لات!!(زیاد!) گفت: اگه راست میگی آمار طرف رو بده! گفتم: اولیش؛ عاشق همه گلهایی ام که توی باغچه خونه مون در اومده!! و بعدش.... گفت: با مزه !!! من جدّی پرسیدم!! گفتم: آها! منظورت عاشق آدمیزاده! اونم اِ لات!! عاشق مادرم عاشق...
-
جاذبه ها و دافعه های یک آخوند!!!
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1390 07:34
در جایی فعالیت فرهنگی انجام می دهم و به همین دلیل روزی به اتفاق سایر دوستان به یک مرکز مهم وابسته به حوزه های علمیه رفتیم. وارد اتاق مسئول مرکز که شدیم؛ واقعا تعجب کردم! با اینکه یک مرکز مهم و معروف حوزه های علمیه بود اما مسئول مرکز بسیار بی آلایش پشت یک میز کوچک و روی پتویی نشسته بود! و مرا بیاد داستانهایی که از...
-
وقتی دلمون میگیره!
چهارشنبه 18 خردادماه سال 1390 07:16
دلتون شاد باشه انشاءالله! اما واقعیت اینه که همیشه آدم دلش شاد نیست! گاهی وقتها دلم آدم میگیره انگار که دست خودش هم نیست! دوستی تعریف میکرد که به یکی گفتم : بریم نمایشگاه کتاب رو که تو دانشگاه زدن ببینیم؟! پرسید: کتاب مذهبی که نداره؟! گفتم : بالاخره چرا حتما داره! چطور مگه؟ گفت: پس ولش کن! حوصله ندارم! گفتم : برای...
-
ببخشید شما قاچاقچی نیستید؟!!
سهشنبه 17 خردادماه سال 1390 07:09
می خواستم خانه اجاره کنم؛ یکی به من فردی را به عنوان صاحبخانه معرفی کرد که نسبتا آشنایی متقابلی نسبت به هم داشتیم. بهش زنگ زدم و خودم را معرفی کردم و گفتم: ظاهرا شما خانه ای دارید و می خواهید اجاره دهید؟! گفت:بله! در پی شخص مناسبی هستم! گفتم:بنده چطور؟!(مناسبم یانه!!) گفت: بسیار خوب ! اما من عادت دارم قبل از اجاره...
-
ساختمون پزشکان تون یکی نه چند تا تخته اش کمه!!
دوشنبه 16 خردادماه سال 1390 07:29
نمیدانم سریال طنز ساختمان پزشکان را می بینید یا نه؟!( برای اوقات بیکاری و وقت تلف کردن بدنیست!!) اشتباه نکنید نمی خواهم بیانیه برای محکومیت لودگی ها و بی مزگیهای این سریال علیه صدا و سیما صادر کنم!(کار بی فایده ای هم هست!) می خواهم از زاویه های دیگر به این سریال نگاه کنم!!! سوال: چرا همه خانم ها در این سریال همه شون...
-
«آقا» وقتی کوچیک بود!!
یکشنبه 15 خردادماه سال 1390 08:12
**«آقا» وقتی کوچیک بود توی یه خونه شلوغ با کلی خواهر و برادر زندگی می کرد! مادری داشت مثل همه مادرها؛ با صفا و با خدا! خیلی قشنگ برای آقا و بچه هاش قرآن می خوند و با همون سواد کمی که داشت شرح می داد! گاهی هم چند بیت ناب از حافظ می خوند: دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند ------- **بابای...
-
مردی که از مرگ اصلا نمی ترسید
شنبه 14 خردادماه سال 1390 08:41
ابوالحسن خیلی نگران بود! می ترسید برای سید اتفاقی بیافته! سیدی که او می شناخت ترس در وجودش نبود! اما شوخی نیست وقتی دو نفر را اجیر کرده باشند که با طپانچه سینه ترا هدف بگیرند؛ معلومه که هر آدمی می ترسه! البته به جز سید! به جز سید که دل شیر داشت و می گفت: هرچند نفر که بخواهند منو بکشن؛ من به جلسه مهمانی خواهم آمد!...
-
دستورالعمل سیر وسلوک؛ آخرین ورژن!!
پنجشنبه 12 خردادماه سال 1390 07:35
مَشدی جون سلام!! فرموده بودی به فلانی(یعنی من!!) بگید چند خط دستوالعمل عرفانی برام بنویسه!! ای بچشم!! اما: اولا از خود فلانی چه خیری دیدی که از دست خط مسخره اش ببینی!!(با عرض معذرت!) ثانیا اگر از احوالات زهد و عرفان حقیر (یعنی من!) خواسته باشی؛ شاعر وصفش رو اینجوری کرده: خوشا زاهدان اهل ثواب و عقا ب همان دوستاران جوجه...
-
دزدان زبل و روحانی ساده دل!!
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1390 07:03
بر اساس یک رویداد واقعی روحانی وقتی داشت از زندان خارج می شد بمن گفت: چرا اینهمه ظلم؟! چرا اینهمه بیداد؟!! از خدا بترسید! از قیامت بترسید! از تاریکی و تنگی قبر بترسید!! گفتم: حاج آقا پیاده شو با هم بریم!! چی شده؟! مگه ما چکار کردیم؟! گفت: چکار می خواستی بکنی؟! یک مشت افراد بی گناه را اتهام بهشون زدین و انداختین توی...
-
دلم سوخت؛ نپرس برای کی؟! بپرس برای چی؟ !!
سهشنبه 10 خردادماه سال 1390 07:09
آنچه خواهم گفت درد دل یک مدیر کانون فرهنگی ست که سالها ست به فعالیتهای مذهبی و فرهنگی می پردازد. می گفت: روزی چشممان به جمال مبارک معاونت ... استانداری ... روشن شد که طی بازدیدی که از کانون داشتند؛ وعده فرمودند که اگر دو دستگاه رایانه خریداری نمایید؛ هزینه آن را خواهیم پرداخت! خوشحال شدیم و گفتیم بالاخره یک مسئول از...
-
ناصر خان روحت شاد؛ علی جان یادت بخیر!
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 07:16
این درد دلی است که ترا بخدا بخوانیدش!! ناصر حجازی را دوست دارم نه بخاطر استقلال و نه بخاطر تکریم افتخاراتی که برای کشور کسب کرده؛ که اگر کسی هم برای اینها او را دوست بدارد؛ ارزشمند است! شخصا دوست می دارمش چون مدتی با امتحان بزرگ الهی دست وپنجه نرم کرد ولی خودش را نباخت! با روحیه به جمع می آمد و فعالیت می کرد و دردش را...
-
فیروزه ای6: در افق نیزه ها!
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 07:14
غروب ؛ غربت؛ غریب و او می گریست! ای کاش همنوایش بود: شمعی؛ ماهی؛ مهتابی! و زینب پاسخی نداشت که: خورشید شبهای رقیه در افق نیزه ها چرا دیگر نمی تابد؟! و باز او می گریست! و جرم بزگی است -برای یزید صفتان- گریستن؛سوختن؛ساختن ولی ایستادن!! ... وآرام او با خورشید خرابه در افق نیزه ها غروب کرد!
-
تک دختر! ؛ دختر تک!!
یکشنبه 8 خردادماه سال 1390 07:21
یک مقدمه برای جلوگیری از سوء برداشت!!: سرک کشیدن در زندگی دیگران کار زشتی ست اما بپذیرید محیطهایی هم هست که انسان ناگزیر از زندگی دیگران و اسرار آنها چیزهایی می فهمد!!! و اما اصل ماجرا... -------- چندین روز بود که به عنوان «همراه بیمار» در بیمارستان کنار مریضی بودم و علی القاعده در بیمارستان دولتی وقتی چند بیمار داخل...
-
چمران وقتی بیدار شد!
شنبه 7 خردادماه سال 1390 07:24
گاهی در انسان حالتی رخ می دهد که احساسات مذهبی اش به شدت تحریک می شود! در این مقطع از عمر؛ آدمها ساکت تر و مقیدتر به آداب اسلامی می شوند! گویی آتشی بر درون آنها افتاده است و آنها را متوجه هستی و خالق آن کرده است! این لحظات برای انسان مبارک است و «یقظه» یا بیداری نامیده می شود! این بخش از عمر؛ همان نسیم های رحمت الهی...
-
آه مظلومان!
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 07:33
مرد نیکوکاری مستاجر آستان قدس رضوی بود. هر سال به مشهد می رفت و اجاره بهاء مزرعه را می داد و زیارتی می کرد. یکسال وقتی زیارت کرد؛ خوابش برد و در خواب حضرت رضا(علیه آلاف تحیه و الثناء) را ملاقات کرد. پیش رفت و سلام کرد. آقا رویش را برگرداند!! چندین دفعه سلام کرد اما جوابی نشنید! گفت: آقای من! من روی زمین های زراعی شما...