سلام قولا من رب رحیم

این وعده خداست بر بهشتیان: سلامی از جانب پروردگار مهربان

سلام قولا من رب رحیم

این وعده خداست بر بهشتیان: سلامی از جانب پروردگار مهربان

چرا استیو جابز را دوست دارم؟بخش دوم



جابز در سخنرانی معروف دانشگاهی خود درباره خودش گفته است(توصیه می کنم متن کامل آنرا بخوانید!):

« از زمانی که از دانشگاه خارج شدم توانستم تا از گذراندن دروسی که علاقه ای به آنها نداشتم خودداری کنم.(ترک تحصیل اجباری بخاطر وضعیت بد مالی)


شروع به انجام کارهایی کردم که واقعا دوست داشتم .همه چیز ایده ال نبود . من خوابگاه نداشتم .به این دلیل کف اتاق دوستانم می خوابیدم .بطریهای خالی کوکا را پس می دادم تا با ۵ سنتی که در ازای آن میگرفتم ، غذا بخرم و یک شنبه شبها ۷ مایل پیاده شهر را میرفتم تا در معبد کریشنا یک غذای خوب در هفته بخورم!

 

خیلی زود در زندگیم کاری را که عاشق انجام دادنش بودم را یافتم .ووز و من، زمانی که ۲۰ ساله بودم اپل را در پارکینگ خانه مادربزرگم پایه گذاری کردیم.ما به سختی کار کردیم و در ۱۰ سال اپل از گروهی دو نفره در پارکینگ به یک کمپانی ۲ میلیارد دلاری با بیش از ۴۰۰۰ کارمند تبدیل شد...

 

وقتی که اپل رشد کرد ما شخصی را آوردیم که من عقیده داشتم که استعداد گرداندن شرکت را در کنار من دارد. در سال اول همه چیز به خوبی پیش رفت.اما بعد از آن ما درباره آینده شرکت اختلاف نظر پیدا کردیم .و جدایی اجتناب ناپذیر شد .



در آن زمان، مدیران ارشد طرف او را گرفتند .به این ترتیب من در سی سالگی اخراج شدم...

من یک شکست بسیار آشکار خورده بودم و حتی فکر فرار از شهر نیز به سرم زد .

چند ماه واقعا نمیدانستم که چه باید بکنم!

 

 

اما چیزی به آرامی در من شروع به طلوع کرد.تصمیم گرفتم تا دوباره شروع کنم آن زمان نمی دیدم؛ اما اخراج شدن من از اپل به بهترین رخدادی که میتوانست در زندگی من رخ دهد، بدل شد..

 

و در طول ۵ سال بعد، من کمپانی نکست را پایه گذاری کردم .همینطور کمپانی دیگری به نام پیکسار...

در یک رخداد قابل توجه اپل ، نکست را خرید .من به اپل بازگشتم و تکنولوژی گسترش یافته در نکست اکنون در قلب رونسانس اپل جای دارد...

 

تنها راه برای موفقیت واقعی این است که باور داشته باشید کاری که انجام میدهید کاری بزرگ است .


و تنها راه برای انجام کاری بزرگ این است که عاشق کار خود باشید .


اگر تاکنون آن را نیافته اید به جستجو ادامه دهید. باز نایستید...»

 

استیو جابز را برای سرسختی اش در مقابل مشکلات زندگی دوست دارم! او که از صفر شروع کرد و وقتی می خواست اوج بگیرد؛ اخراج شد اما دوباره ناامید نشد و مجددا از صفر شروع کرد!


استیو جابز را دوست دارم چون مرد لحظه های سخت است!

-----------------

 

گاهی کسانی را می بینم که استیو را بشدت دوست دارند!

 اگر  آنها ابن سینا؛ ملا صدرا؛ علامه طباطبایی؛ پرفسور حسابی؛ پرفسور لطفی زاده و ... را هم بشدت دوست دارند؛ شدت علاقه آنها برایم قابل درک است زیرا آنها بشدت «نبوغ» را دوست دارند! اما اگر نه اینچنین است؛ برایشان متاسفم زیرا از نظر آنها؛ مرغ همسایه غاز است!

 

-------------

 

گاهی کسانی را می بینم که حقیرانه به جابز و کارهایش نگاه می کنند. در جایی تصویری را می دیدم که گفته بود: صدها هزار انسان از گرسنگی میمیرد؛ یک نفر افسوس نمی خورد اما  یک آدم مانند جابز میمیرد؛ میلیونها آدم افسوس می خورند!

 

کلیت این حرف درست است اما اگر منظور گوینده آن باشد که انسانی با ویژگی های خاص و ممتاز را کوچک شمارد؛ کار صحیحی نیست! در بدبینانه ترین حالت؛ اگر هدف استیو جابز را پول و شهرت بدانیم؛ این را هم باید در نظر داشته باشیم که در سایه گسترش فنآوری اطلاعات که ماحصل زحمات افرادی مثل اوست؛ آدمهایی رونق کسب و کار پیدا کرده اند و همچنین خدمات بیشتری برای نسل بشر فراهم شده است!

 

--------------

 

بنظرم هر کس را دوست می داریم باید بواسطه چیزی باشد بجز سیاست!

اینکه بینش سیاسیمان را با هم چیز قاطی کنیم؛ همه دوستیهایمان هم قاطی پاتی می شود!!